۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

انحصار رسانه‌يي بدتر از زلزله است


عباس عبدي

هر زلزله‌يي كه در ايران رخ مي‌دهد، موضوعات تكراري و نيز جديدي را پيش روي ما مي‌گذارد. در اين يادداشت به چند موضوع پيرامون اين زلزله اشاره مي‌كنم كه دو تاي آن تكراري و ديگري به نوعي جديد محسوب مي‌شوند.

1- تصاوير پخش‌شده از مناطق زلزله‌زده نشان مي‌دهد در بسياري از روستاهايي كه همه ساختمان‌ها فرو ريخته و روستا به صورت تلي از سنگ و خاك و چوب درآمده، تنها ساختمان مدرسه است كه همچنان در ميان اين آوار پابرجاست. اين ساختمان بيش از هر چيز ديگري مي‌تواند نشان دهد كه بلاي موجود، طبيعي نيست، بلكه مسكوني و ساختماني است. جالب اينكه افرادي كه از آوار ساختمان‌هاي قديمي زنده مانده‌اند، پيرامون ساختمان مدرن جمع مي‌شوند و ارائه خدمات به آنان از دل اين ساختمان جديد انجام مي‌گيرد. يكي از مجروحان به خبرنگاري گفته است كاش خانه‌هاي ما هم مثل ساختمان مدرسه بود. نكته جالب ديگر اين است كه وقتي به اين تصاوير نگاه مي‌كنيم، مظاهر زندگي مدرن مثل خودروهاي جديد يا تلويزيون‌هاي LCD و يخچال و فريزر را هم مي‌توان در خانه‌هايي ديد كه سقف آنان كماكان از تيرهاي چوبي درختان صنوبر و ديوارهاي آنها نيز قطور و از سنگ و خاك و با سقف‌هاي حجيم است كه با كوچك‌ترين لرزشي تبديل به تلي از آوار مي‌شوند. پرسش اين است كه چه موقع بايد براي كليه مسكن‌هاي روستايي و نيز حاشيه شهرهاي كوچك و بزرگ، سياست روشني را تدوين و همه را موظف به رعايت اين سياست كرد؟ اگر همه ساختمان‌هاي مناطق زلزله‌زده مطابق حداقل استانداردهاي موجود بودند، با اين زلزله شايد تعداد كشته‌ها به انگشتان دست هم نمي‌رسيد و از آن مهم‌تر اينكه كمك‌رساني به اين مردم راحت‌تر و كم‌هزينه‌تر بود.

2- شركت‌هاي بيمه‌يي معمولي براي آنكه در رويدادهاي مهم و بزرگ مثل زلزله، در انجام تعهدات خود با مشكل مواجه نشوند، مي‌كوشند با شركت بزرگ بيمه‌يي و حتي بين‌المللي مسووليت مشترك پيدا كنند تا آنها هم در پرداخت خسارات سهيم شوند.

وضعيت دولت‌ها هم همين‌طور است. هيچ دولتي قادر نيست بهترين خدمات و حمايت‌ها را در مواقع بحراني و حاد ارائه دهد، مگر آنكه به قدرت نامحدودي متصل باشد و اين قدرت نامحدود همان مردم هستند كه در اين گونه موارد مثل چشمه‌هاي جوشان و چاه‌هاي آرتزين از زمين مي‌جوشند. اگر هر گروه دولتي بخواهد حمايت‌هاي مردمي را در مسير و تحت امر خود قرار دهد و به نام خود تمام كند، مردم پا پس خواهند كشيد. اعتماد مردم به نهادهاي «مردم‌نهاد» بيشتر است. متاسفانه مخالفت‌هاي دولتي با حضور اين نهادها، در كمك به مردم ريشه‌دار است. البته برخي دلايل موجه هم وجود دارد، ولي دولت بايد استقلال اين نهادها را به رسميت بشناسد و آنها هم با دولت همكاري كنند تا خدمات و حمايت‌هاي بيشتري را به مردم آسيب‌زده برسانند. در زلزله اخير مجددا شاهد چالش مذكور هستيم. گويي قرار نيست دولت جايي مناسب را براي حضور اين نهادها باز كند.

3- بدترين اتفاقي كه در زلزله اخير شاهد آن بوديم، ضعف سياست تبليغات رسمي، به‌ويژه از خلال صدا و سيما بود. زلزله ساعت 5 بعدازظهر شنبه با قدرت 2/6 ريشتر رخ داده است. به‌طور كلي و با تكيه بر تجربيات گذشته و ارتباطات موجود، در ساعت 6 بعدازظهر معلوم بود كه تعداد كشته‌هاي اين زلزله بيشتر از صدها نفر خواهد شد. در ساعت 11 شب، خبر يكي از خبرگزاري‌ها حاكي از كشته شدن 180 نفر و مصدوم شدن 1500 نفر بوده است. اگر قوه عاقله‌يي در بين مديران اجرايي وجود مي‌داشت، بايد در همان روز دستور مي‌دادند قهرمانان ايران در بازي‌هاي خود يا آنان كه بالاي سكو مي‌روند، نوار سياه بر لباس يا پيشاني خود ببندند، نه آنكه تصور كنيم اين كار شادي مردم در المپيك را دچار مشكل مي‌كند يا به قول يكي از خبرگزاري‌ها تعداد كشته‌هاي زلزله به اندازه تعداد كشته‌هاي پنج روز جاده‌هاي ايران است! كم‌اهميت جلوه دادن مسائلي به اين مهمي فقط از كساني برمي‌آيد كه درك درستي از واقعيات اجتماعي و سياسي ندارند.

حساسيت نسبت به اين سياست رسمي و غلط وقتي بيشتر مي‌شود كه متوجه باشيم زلزله در آذربايجان اتفاق افتاده است. وقتي خبر زلزله به عنوان سومين خبر و بعد از حدود 20 دقيقه از آغاز خبر پخش مي‌شود، به معناي آن است كه درك روشني از مفهوم خبر، سياست، زلزله، كشته و مصدوم شدن هزاران نفر نزد دست‌اندركاران امر وجود نداشته است. اين درك چگونه به وجود خواهد آمد؟ شكستن انحصار رسانه‌يي، شرط اول آن است. اگر رقابت رسانه‌يي داشتيم، قطعا رسانه‌هاي ايران به گونه‌يي ديگر عمل مي‌كردند و بر اساس اين رقابت، چنان نظارتي بر عملكرد نهادهاي حمايتي و كمك‌رساني مي‌كردند، كه كيفيت خدمات آنان چند برابر بيشتر مي‌شود. اگر در همان روز شنبه، يك زلزله 5 ريشتري در لندن رخ مي‌داد و دو نفر مصدوم مي‌شدند، خبر آن به صدر اخبار همه رسانه‌هاي دنيا از جمله صدا و سيماي ايران مي‌آمد، ولي چرا زلزله‌يي با اين وسعت بايد در اخبار رسمي ايران به حاشيه برود؟ علت روشن آن، انحصار است و انحصار. تا وقتي در رسانه‌هاي تصويري انحصاري هست، هيچ انتظاري از بهبود عملكرد آنان نبايد داشت. خسارت انحصار رسانه‌يي براي هر جامعه‌يي به مراتب بدتر و بيشتر از زلزله 7 و حتي 8 ريشتري است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر